*مدیران دوزیست قسمت دوم.*
ذبیح الله محمدی بردبریمدیران دوزیست، سیاست روز را به خوبی میشناسند و سرفصلهای آن را حفظ کردهاند، بیرق آنها بر پشت بام خانهشان افراشته شده است، وزش باد را حس میکنند ، شاخکهای حساسی دارند ، میز و مقامی را که چسبیدهاند دیگر رها نمیکنند، میدانند افسارشان را کجا ببندند،
- *مدیران دوزیست قسمت دوم*
مدیران دوزیست، سیاست روز را به خوبی میشناسند و سرفصلهای آن را حفظ کردهاند، بیرق آنها بر پشت بام خانهشان افراشته شده است، وزش باد را حس میکنند ، شاخکهای حساسی دارند ، میز و مقامی را که چسبیدهاند دیگر رها نمیکنند، میدانند افسارشان را کجا ببندند، در مجالس ختم بزرگان حضوری چشمگیر دارند، حتی گاهی در صف صاحبان عزا میایستند، تبریک و تهنیت را به موقع ارسال میکنند، آنها فرصتها را نمیسوزانند، آنها
فاقد دانش، توانایی و شایستگی لازم هستند ولی با اطلاعات سطحی که دارند در مورد هر چیزی اظهار نظر میکنند.
حوزه مدیریتشان به مثابه ملک شخصی است که براساس سلیقه و به فراخور زمان از آن هزینه میکنند.
نگاهشان به مسند، نگاهی عنکبوتی است، بدان معنی که چینش زیر مجموعه را بر اساس بقاء خویش انجام میدهند.
مدیران زیر مجموعه خود را از میان افراد ناتوانتر از خود انتخاب میکنند.
مانع رشد و ارتقاء پرسنل زیر مجموعه خود شده و معیار ارتقاء افراد را میزان نزدیکی و وفاداری میدانند.
ریسکپذیر نبوده و در انجام امور به دلیل عدم آگاهی از قوانین، دستور مستقیم بر انجام یا عدم انجام کار نمیدهند و پاراف درخواستهای ارباب رجوع معمولاً جملهی معروف "طبق مقررات یا طبق رویه" است.
بیشتر وقتشان صرف جلسات بی ثمر و همایشهای پرهزینه میشود.مدیردو
زیست وروباه صفت
برای اینکه سری در میان سران پیدا کند و قامتی قابل توجه به نمایش بگذارد، ارّه ای در دست گرفته و در پنهان و خفا یکی یکی دیگران را با لطایف الحیل کوتاه می کند به امید این که همه را با خود هم سطح کند.
نکته اصلی این است که برای انها منافع شخصی و اهداف خویش مهم تر از اهداف اداره یاسازمان است.
سرانجام روزی فرا می رسد که با اره کردن دیگران راباخود هم سطح می کند زیرا آنقدر با چاپلوسی و زیرآب زنی همه را کوتاه کرده است که به نوعی همه کوتوله شده اند. حلاوت این تجربه طوری است که حتی خود را در مقایسه با قامت دیگران بالاتر، و باهوش تر و با تجربه تر می بیند.
این الگوریتم را ، راه حل هوشمندانه ، در جهت یافتن جایگاهی بهتر می بیند و برخود و استعدادش می بالد . او بدون آنکه تلاشی در راستای تحقق بخشیدن به اهداف سازمان یااداره کرده باشد پاداش جنگ پنهانی و فرسایشی خود را می گیرد و خود را برای این پیروزی تحسین هم می کند و مغرور و شگفت زده از ترفندهایش از اینکه توانسته جایگاه خود را در رقابت با دیگران برابر یا بالاتر کند درحالیکه بادروغ وریاورشوه وعشوه این جایگاه راغصب کرده است ، خوشنود است، او همیشه نگران و دلواپس این است که حیله هایش نمایان شود پس لازم می بیند بر عملکرد خود مداومت کند و باز از ارّه و تبر و سایر ابزارهای کوته سازی برای قطع مقدار دیگری از قد- و اندازه -دیگران همت گمارد .
سعی می کند قابلیت ها و ارادت خود را نزد مدیر ارشد با تبلیغات پرطمطراق از اقدامات انجام گرفته، تایید همیشگی نظراتش، دنبال کردن دستورات بیهوده ولی خوشایند مافوق و آمارسازی ها ، بالا ببرد.وحتی نگاهی به وضعیت واستوری آنهادال براین مدعاست.
سعی می کند اعتماد مدیر ارشد را نسبت به سایرین کم کرده یا کلا سلب کند و به او تلقین کند که من دلسوزترین ، بلندترین، قابل اعتمادترین، فرمانبردارترین فرد در میان اطرافیان شما هستم . این کار را با تخریب دیگران و انجام کارهایی که نفع شخصی مدیر ارشد را برآورده می کند انجام می دهند.او پیوسته برای لاپوشانی و مستور نگه داشتن داستان عملکرد خود ، درحال تبلیغ هراقدامی هست ،
دوزیستان آفتاب پرست روبه صفت خیلی چیزها را میدانند و یک نکته را نمیدانند، آنها نمیدانند که اگر جیرجیرک اسمش را به هر زور و ضربی فیل بگذارد و اگر همه آگهیهای دنیا بگویند او فیل است باز هم جیرجیرک است و به محض آنکه دهانش را باز کند، خواهد گفت «جیر، جیر، جیر، جیر.»*مدیران دوزیست قسمت دوم*
مدیران دوزیست، سیاست روز را به خوبی میشناسند و سرفصلهای آن را حفظ کردهاند، بیرق آنها بر پشت بام خانهشان افراشته شده است، وزش باد را حس میکنند ، شاخکهای حساسی دارند ، میز و مقامی را که چسبیدهاند دیگر رها نمیکنند، میدانند افسارشان را کجا ببندند، در مجالس ختم بزرگان حضوری چشمگیر دارند، حتی گاهی در صف صاحبان عزا میایستند، تبریک و تهنیت را به موقع ارسال میکنند، آنها فرصتها را نمیسوزانند، آنها
فاقد دانش، توانایی و شایستگی لازم هستند ولی با اطلاعات سطحی که دارند در مورد هر چیزی اظهار نظر میکنند.
حوزه مدیریتشان به مثابه ملک شخصی است که براساس سلیقه و به فراخور زمان از آن هزینه میکنند.
نگاهشان به مسند، نگاهی عنکبوتی است، بدان معنی که چینش زیر مجموعه را بر اساس بقاء خویش انجام میدهند.
مدیران زیر مجموعه خود را از میان افراد ناتوانتر از خود انتخاب میکنند.
مانع رشد و ارتقاء پرسنل زیر مجموعه خود شده و معیار ارتقاء افراد را میزان نزدیکی و وفاداری میدانند.
ریسکپذیر نبوده و در انجام امور به دلیل عدم آگاهی از قوانین، دستور مستقیم بر انجام یا عدم انجام کار نمیدهند و پاراف درخواستهای ارباب رجوع معمولاً جملهی معروف "طبق مقررات یا طبق رویه" است.
بیشتر وقتشان صرف جلسات بی ثمر و همایشهای پرهزینه میشود.مدیردو
زیست وروباه صفت
برای اینکه سری در میان سران پیدا کند و قامتی قابل توجه به نمایش بگذارد، ارّه ای در دست گرفته و در پنهان و خفا یکی یکی دیگران را با لطایف الحیل کوتاه می کند به امید این که همه را با خود هم سطح کند.
نکته اصلی این است که برای انها منافع شخصی و اهداف خویش مهم تر از اهداف اداره یاسازمان است.
سرانجام روزی فرا می رسد که با اره کردن دیگران راباخود هم سطح می کند زیرا آنقدر با چاپلوسی و زیرآب زنی همه را کوتاه کرده است که به نوعی همه کوتوله شده اند. حلاوت این تجربه طوری است که حتی خود را در مقایسه با قامت دیگران بالاتر، و باهوش تر و با تجربه تر می بیند.
این الگوریتم را ، راه حل هوشمندانه ، در جهت یافتن جایگاهی بهتر می بیند و برخود و استعدادش می بالد . او بدون آنکه تلاشی در راستای تحقق بخشیدن به اهداف سازمان یااداره کرده باشد پاداش جنگ پنهانی و فرسایشی خود را می گیرد و خود را برای این پیروزی تحسین هم می کند و مغرور و شگفت زده از ترفندهایش از اینکه توانسته جایگاه خود را در رقابت با دیگران برابر یا بالاتر کند درحالیکه بادروغ وریاورشوه وعشوه این جایگاه راغصب کرده است ، خوشنود است، او همیشه نگران و دلواپس این است که حیله هایش نمایان شود پس لازم می بیند بر عملکرد خود مداومت کند و باز از ارّه و تبر و سایر ابزارهای کوته سازی برای قطع مقدار دیگری از قد- و اندازه -دیگران همت گمارد .
سعی می کند قابلیت ها و ارادت خود را نزد مدیر ارشد با تبلیغات پرطمطراق از اقدامات انجام گرفته، تایید همیشگی نظراتش، دنبال کردن دستورات بیهوده ولی خوشایند مافوق و آمارسازی ها ، بالا ببرد.وحتی نگاهی به وضعیت واستوری آنهادال براین مدعاست.
سعی می کند اعتماد مدیر ارشد را نسبت به سایرین کم کرده یا کلا سلب کند و به او تلقین کند که من دلسوزترین ، بلندترین، قابل اعتمادترین، فرمانبردارترین فرد در میان اطرافیان شما هستم . این کار را با تخریب دیگران و انجام کارهایی که نفع شخصی مدیر ارشد را برآورده می کند انجام می دهند.او پیوسته برای لاپوشانی و مستور نگه داشتن داستان عملکرد خود ، درحال تبلیغ هراقدامی هست ،
دوزیستان آفتاب پرست روبه صفت خیلی چیزها را میدانند و یک نکته را نمیدانند، آنها نمیدانند که اگر جیرجیرک اسمش را به هر زور و ضربی فیل بگذارد و اگر همه آگهیهای دنیا بگویند او فیل است باز هم جیرجیرک است و به محض آنکه دهانش را باز کند، خواهد گفت «جیر، جیر، جیر، جیر.»