کامل دلپسند

شُدنِ یک مرزنشین چرایی حضور انتخاباتی جامعه¬شناس مرز و توسعه در پیرانشهر و سردشت

مرادم از «شدن یک مرزنشین» پاسخی از دریچه جامعه شناسی به دلایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی حضور یک “مرزنشینِ جوانِ علاقەمند به توسعەی اقتصادی اجتماعی مناطق مرزی “ در عرصەی انتخابات دو شهرستان مرزی پیرانشهر و سردشت و شهرهای ربط، نلاس، میرآباد و لاجان و ۴۱۶ روستاست.

ماموستا «هژار» در کتاب خاطرات خود، «چیشتی مجیور» درباره­ی فرزندان می­گوید که عصری خواهد آمد که دیگر فرزندان را به نام پدر نمی شناسند، بلکه پدران را با فرزندانشان خواهند شناخت؛ اینکه پسر چه کسی هستی اصلاً مهم نخواهد ماند، بلکه خواهند گفت؛ ببینید فلان پدر چه فرزندی دارد. آیا چنین شده است؟

مرادم از «شدن یک مرزنشین» پاسخی از دریچه جامعه شناسی به دلایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی حضور یک “مرزنشینِ جوانِ علاقەمند به توسعەی اقتصادی اجتماعی مناطق مرزی “ در عرصەی انتخابات دو شهرستان مرزی پیرانشهر و سردشت و شهرهای ربط، نلاس، میرآباد و لاجان و ۴۱۶ روستاست.
جایی که عرصەی بازیِ بازیگرانِ مرز (اعم از کنشگران اقتصادپنهان مرزی، رانتجویان و بازتولیدکنندگان قدرت و ثروت) است؛ که همواره رشدشان صرفاً در بستر امنیت مرزی محقق شده است؛ عرصەای که بدون شک عرصەی تولید نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی در منطقه شده است. پیدا کردن علت عقلی این “احساس مسئولیت¬پذیری” از دو منظر قابل قابل فهم است و شک ندارم خوانندگان این یادداشت بهتر از من موضوع را فهم خواهند کرد:

ول بررسی جامعەشناختی سیر تکامل توسعه اقتصادی_اجتماعی منطقه مرزی پیرانشهر و سردشت است و دوم توسعەی فردی یک “مرزنشین به ناچارمرکزنشین” همچون بسیاری از شما “سرمایەهایانسانی” منطقه است که فرصت مشارکت هایشان بسیار محدود شده است.

واقعیت این است که توسعهەی منطقەی مرزی پیرانشهر و سردشت واجد شباهت‌های قابل توجهی است. هر دوشهر به جهت موقعیت جغرافیایی و قرارگرفتن در جنوبِ استان شباهتهایی را مبتنی بر یک سیر گذار تاریخی توسعه دارند و عناصر اصلی یکدستی از توسعه نامتعادل منطقەای را در حال تجربه کردن دارند، داشتەاند و خواهند داشت.

این فرایند ممتدِ توسعەی نامتعادل در یک گذر تاریخی ۶۰ ساله رخ داده و مبتنی بر سه دورەی شکل گیری-استقرار-امنیت و رشد اقتصاد مرزی_ به پشتوانه اقتصادغیررسمی _ بوده است. وضع موجود بر اثر کنش نیروهای موثرِ منطقه¬ای و فرامنطقەای و از طریق کارگزاران متعدد حاکمیتی، دولتی، مردمی و … بوده است؛ فرایندی پیچیده از تبدیل شدنِ یک منطقەی مرزی_نظامی به یک منطقه مرزی_تجاری؛ علیرغم برخورداری از همهی ظرفیتهای تبدیل شدن به یک منطقه تجاری_گردشگری.

«منطقەی مرزی پیرانشهر و سردشت با این فرایند تاریخی توسعه؛ توسعه نامتوازن و نابرابر منطقەای را در همه بخشها تجربه کرده و این روند ادامه داشته و این مهم در حال تبدیل شدن به یک رویه است. اگر کارگزاران توسعەی موجود(اگر چه بسیاری معتقدند صرفاً رشد است نه توسعه) نگاه آکادمیک و دانش محور نداشته باشند، اگر سیاستگذاری راهکار-محور بر اساس ظرفیت منطقەای در تفکرشان نباشد، اگر در این فرایند پیچیده توسعه منطقەای قدرت ارتباط و تعامل با نیروهای موثر حیات جمعی از جمله معتمدین محلی مورد وثوق، عالمان مذهبی موثر منطقەای،جوانان، زنان، سرمایه داران محلی، کسبه و تجار بازارچه، کشاورزان و کولبران(حاملان طردشدەای توسعه نامتوازن) و جامعه مدنی را نداشته باشند، بدون شک وضعیت کنونی ادامه پیدا خواهد کرد؛ یعنی توسعه نامتوازن مبتنی بر سیاست بالا به پایین بدون درنظرگرفتن خواستهای مردمی».

این چکیده چهار خطی بخشی از تلاشم در رساله دکترایی بود که برای شناخت توسعه منطقه مرزی پیرانشهر با افتخار ۶ سال از عمر جوانی ام همراهش بود؛ رسالەای که نشان داد کارگزار بودن در مرز مهم است؛ اما چه کارگزاری؟
یکی از کارگزاران جدی مناطق مرزی دقیقاً نمایندگان مجلس بودەاند؛ هستند و خواهند بود؛نمایندگانی که برای همەی آنچه در بالا نگاشته شد در گذشته و حال و آینده مسئولند و پاسخگو.

قاعدتاً، نماینده باید نمایندهای از ملّت در مقام وکیل ملت باشد که مدافع خواستەهای برحق این مردمانی باشد که از سرناچاری و نه با خواست خود در موقعیت مرزی قرار گرفتەاند؛ ولی آیا چنین بوده و هست؟ پاسخ ما مشترک است چون جنس من و شمای خواننده مشترک است… هر چه بوده؛ عملکردها مشخص است و قابل داوری و ای کاش قابل پاسخگویی.

نکته اصلی ماجرا اینجاست که به راستی سهم من و شمای شهروند در خلق وکیلی از جنس ملت برای صندلی سبز مجلس چه بوده است؛ بگذریم از تمام قال و قیل های سیاسی در جامعەی ایرانی، که فعلاً مجالش نیست، ولی در نگاهی به سیر تاریخی سبد رأی در منطقەی مرزی پیرانشهر و سردشت؛ حکایت از آن دارد که نشانەهای گفتمانی رأی دهندگان در این ۴دهه نشان از تقویت گفتمانهای واگرایانه تفکیک حوزەای پیرانشهر و سردشت مبتنی بر طایفه گری و خاستگاه عشیرتی دارد و هر دوره داغی را در اثر بی توجهی عمدی یا غیرعمدی بر دل مردمان این دیار یکدست جنوب استان گذاشته است.

سه دوره تلاش کاندیداهای مردمی نخبگان برای گذر از این گفتمان و تسلط بر گزینه شایسته-سالاری براساس شاخص های مشخص گزینەی مطلوب با سرخوردگی عمیق نیروی موثر نخبگان و تحصیل کردگان و جامعه مدنی در هر دوشهر همراه بوده است.

در باب تحلیل جامعەشناختی این موضوع عوامل متعددی موثرند که بازمجال بازگویی همه آنها نیست ولی خواهم گفت آنچه می خواهم بگویم چون دانستن حق مردم است.

آنچه می خواهم بگویم این است که شرکت در این عرصه با این نیت بوده که نماد تولد نسل جوان مرزنشینانی باشد که بازنمای تولد همەی سرمایهەهای انسانی مرزنشینی باشد که «هستند» و «وجود دارند» و میخواهند «وجودشان دیده شود»چون کلماتشان هست؛ افکارشان هست. افکاری برای تغییر زیست جهان خود و مرز نشینان برای رسیدن به دنیایی مطلوبتر از نظر رفاه و توسعه پایدار.

با این فکر که فرصت کنشگری برای نسل جوان متخصص متعهد از جنس مردمی که روندی همچون مردم واقعی را تجربه کرده باشد.
آمدنم به نیت نماد تولد یک “مرزنشین مرکزنشین” بوده ؛ ولی مرکزنشینی ام نه از سر فربهی است؛ بلکه مثل همەی مرزنشینان از سرناچاری است؛ چون “طرداجتماعی و سیاسی” از مراکز “صدا و قدرت و حضور” ویژگی همه¬گیرِ همەی سرمایەهای انسانی مرزنشین است.

کدامیک از شما مرزنشینان هستند که در خانوادەتان تحصیل کردەای طردشدەای در منزل نداشته باشید. همەی ماها توسعه فردی و فکری داشتەایم و معتقد به تغییر وضعیت موجود هستیم.

«کامل دلپسند» مثل همەی شما سرمایەهای انسانی مرزنشینان است که خودساختگی اش به آسانی نبوده است، عین فرزندان شما درس خواندەام، تا ورود به دانشگاه همەی مشاغل دست-فروشی، کارگری در مزارع، آرایشگری در همه مقاطع دانشگاه را تجربه کردەام.من هم مثل همه فرزندان شما رویا داشتەام، هنوز هم در دفترچه خاطرات سوم ابتدای ام که نوشتەام؛ خودم را «دکتر کامل» صدا زدەام؛ دبیرستانی بودم که با «خاو و خێزان» مصاحبه می کردم. مثل همه¬ی فرزندان شما در بهترین دانشگاەهای ایران علیرغم تمام تبعیض های نانوشته درس خواندام، ماحصلش این تلاش بی وقفه در یک بستر تبعیض آمیز اینک: سالها تدریس در دانشگاه؛ تربیت صدها دانشجو، نگاشتن بیش از ده مقاله و سخنرانی و بیست و چند حضور رسانەای برون مرزی به زبان کوردی با آنتن زنده برای شما صحبت کردن از همەی مسائل توسعه اجتماعی؛ چون معتقد بودم کلمات قدرت دارند چون دانش قدرت دارد.

همشهریان عزیزم در دو شهرستان، چهار شهر و حدود ۴۱۶ روستای منطقەی پیرانشهر و سردشت، انتخابات نباید بستر مرگ سرمایەهای انسانی باشد که متاسفانه نشانەهای مثبتی از زنده کردن نسل جوان توانمند نیست؛ آنهم صرفاً با نگاه «ناوچەگرایی» همچنانکه در چند دوره گذشته آنان که با نگاه آکادمیک و نخبگی سخن گفتند؛ حذف شدند؛ اینکه به چه فکری و چه کسی رأی می دهید یا نمی دهید موثر است، از این دموکراسی تنها سبد رأی برای انتخاب مانده است،

رای تان می توانست یا میتواند تولد هزاران سرمایه انسانی دیگر باشد، من امروز معتقدم مرزنشینان ما بیشتر از هر زمان آگاهند و هوشیار و دانا، معتقدم می دانند چه میخواهند، میدانند کلام صادق کدام است و راستگویی را می فهمند؛

من معتقدم توسعه فکری در جنوب استان شکل گرفته است که این بار اگر فرصت انتخاب باشد، بر اساس آگاهی باشد و بر اساس شایسته سالاری. hمروز می خواهم هر چه در توان و اختیار دارم در عرصه افکار عمومی قرار دهم. آمدنم به این دلیل بود که می خواستم دقیقاً مصداق عصری باشم که “ماموستا هژار” پیش بینی کرده بود،اینکە فرزند ملت بودن مهم است، من فرزند هیچ فرد نامدار سرمایه¬داری نیستم، من فرزند این ملّتم؛ فرزند این “مرزم” که امروز می خواهد به پشتوانە ی فردی دانش، تجربه، تخصص جامعەشناسی توسعه اقتصادی_اجتماعی؛ شفافیت و پاکدستی عین شما و از همه مهمتر به پشتوانەی حمایت واقعی شما پا به عرصەی این میدان سخت گذاشتم ؛ا

سرمایەی این نسل شمایید، شما مرزنشیان که خواستی بحق جز بهبود وضع موجود؛ رفاه و آسایش توام با احترام ندارید. من می خواستم بازنمای آینده فرزندان شما باشم، بازنمای الگوی تحقق یافته حیات مرزنشینی باشم ؛

:red_circle:با دانش وعلم به اینکه کنشگری در چنین شرایطی بسیار سخت است و رفیقان و نارفیقان هر کاری خواهند کرد وارد این عرصەی سخت شدم؛ و هر چه را که مقدر الهی باشد پذیرا هستم؛ چون می خواستم با زبانی از جنس خودتان بگویم که صادقانه هر چه در توان دارم در طبق خدمت نهم. اگر چه شعاری تکراری است ولی چون کسی از جنس خودتان هستم قطعا خودتان با خودتان دروغ نخواهید گفت. من گفتم آنچه را که می بایست می گفتم.

تا ببینیم چە پیش می آید …
سایت اینترنتی به نشانی www.kameldelpasand.com

آیدی اینستاگرام
www.instagram.com/kameldelpasand