حمید رابعی

آیا تبعیت از ولایت فقیه غایب یک تکلیف است یا ضرورت سیاسی و فوریت امنیتی

برای حفظ ، تداوم و تکامل نظام جمهوری اسلامی در ایران ناگزیر از واگذاری کرسی ولایت فقیه به صاحب اصلی آن امام زمان هستیم چرا که تجزیه طلبان ، منافقین ، سلطنت طلبان و دشمنان خارجی مترصد براندازی نظام جمهوری اسلامی در ایران و ایجاد نظامی منطبق بر آرمانهای شیطانی و استکباری خود در این سرزمین هستند .

اکنون پس از 44 سال استقرار نظام جمهوری اسلامی و حاکمیت قوانین اسلامی در این سرزمین با توجه به انجام ندادن تکلیف شرعی و قانونی نهادهای حکومت در واگذاری حاکمیت و کرسی ولایت فقیه به صاحب اصلی آن حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) ، برای حفظ ، تداوم و تکامل نظام جمهوری اسلامی در ایران ناگزیر از واگذاری این جایگاه به صاحب اصلی آن امام زمان هستیم چرا که تجزیه طلبان ، منافقین ، سلطنت طلبان و دشمنان خارجی مترصد براندازی و ایجاد نظامی منطبق بر آرمانهای شیطانی و استکباری خود در این سرزمین هستند .حذف کرسی ولایت فقیه غیر معصوم و واگذاری آن به ولایت فقیه معصوم غایب ، سایه این خطر را از روی نظام جمهوری اسلامی ایران که ثمره خون بیش از سیصد هزار شهید و مجاهدت‌های مردم انقلابی ایران است برای همیشه برخواهند داشت.تغییر نظام سیاسی و انقلاب در یک کشور هزینه بسیار بالایی دارد و پرداخت مجدد این هزینه به فاصله کمتر از پنج دهه در توان اکثریت مردم جامعه به استضعاف کشیده شده ایران نیست پس باید از ابزار موجود یعنی قانون اساسی و نظم فعلی بهترین استفاده را برای کسب بهترین نتیجه کرد . مردم ایران از یک سیستم مستقر و نظم ظاهری برخوردار هستند که برای استقرار آن هزینه های بالایی تا الان پرداخت شده و بیشتر این هزینه ها را هم همین مردم مستضعف پرداخت کرده اند اما امروز بعد از چهل و چهار سال حاکمیت این سیستم ، تناقضات ، نواقص و ایرادهای آن طاقت آحاد همین مردم را طاق کرده و متاسفانه مردم به دلیل همین هزینه هایی که پرداخت کرده اند حتی جرات بیان لزوم تغییر در این سیستم را هم ندارند .
بهترین مسیر برای تغییر وضع موجود تا امروز همین مسیری است که به تفصیل بیان شد که اگر جز این باشد باید آمادگی لازم برای پرداخت هزینه های جانی ، مالی و زمانی را در مردم ایجاد کرد که امری محال به نظر می‌رسد . این را هم باید در نظر داشت که اگر قرار بر تغییر شاکله کلی و هویت و ماهیت نظام فعلی باشد ، قطعا حاکمیت فعلی یک زمین سوخته را تحویل سیستم بعدی خواهد داد .جبهه گیری در مقابل این روش حکمرانی نیز که منافاتی با اصل نظام و اصل ولایت فقیه هم ندارد توسط دو عده خواهد بود ، دسته اول که اتفاقا خیلی هم خودشان را انقلابی و معتقد می‌دانند و حتی حاضرند برای حفظ نظام و اصل ولایت فقیه که مصداق اخص آن از نظر این دسته ، شخص رهبر فعلی هستند ، جان امام زمان (عج) را هم فدا کنند و دسته دوم نیز که نظریه ولایت فقیه را یک نظریه کاملا اسلامی و شیعی میدانند ولی توجه ندارند که این نظریه فقط میتواند تا استقرار حکومت اسلامی قابل توجیه است و در زمان استقرار حکومت اسلامی این ولایت فقیه بایستی به همان کسی واگذار شود که دستور تبعیت از فقیه را صادر کرده است .

اکنون وظیفه نهادهای قانون گذاری حکومت اسلامی در عصر غیبت چیست ؟

خوشبختانه دوران حکومت سلسله های شاهنشاهی و خلافت بنی عباس و بنی امیه با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به سرآمده و دوران استقرار حکومت اسلامی و ولایت امام زمان (عج) است.آیا به حرف میشود بگوییم امام و رهبر و ولی ما حضرت مهدی صاحب الزمان است اما در مقام عمل یک نفر دیگر تحت عنوان فقیه رهبر رسمی کشور باشد؟ در قانون اساسی تصریح شده بالاترین مقام رسمی کشور بعد از رهبر ، رئیس جمهور است و از آنجا که حضرت ولی عصر (عج) هیچ جایگاهی در قانون اساسی کشور ندارد پس بالاترین مقام رسمی کشور پیش از مقام ریاست جمهوری باید شخص حضرت ولی عصر (عج) باشد چون حکومت متعلق به ایشان است . ولی فقیه و رهبر رسمی در کشور نیز حضرت ولی عصر خواهند بود نه شخصی دیگر .بر ما منتظران لازم است تا تجربه دوران غیبت و خانه نشینی حضرت علی (ع) را در نظر داشته باشیم و بدانیم وظیفه امت اسلامی در عصر غیبت امام زمانشان چیست ، حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه های نهج البلاغه فرمودند که مردم پس از 25 سال نادیده گرفتن حق ایشان در حکومت ، آنچنان به خانه ایشان هجوم آوردند که نزدیک بود حسنین زیر دست و پا له شوند. اینگونه بود که دوران غیبت 25 ساله حضرت علی به اتمام رسید ، چگونگی تعریف ما از غیبت وظیفه ما را در عصر غیبت حضرت ولی عصر (عج) مشخص میکندبه عبارتی در زمان استقرار حکومت اسلامی و با وجود حضرت ولی عصر (عج) به عنوان فقیه جامع الشرایط ، نیازی نیست به استناد حدیث رجوع به فقها ، ولایت و امامت را به فقیه واگذار کنیم
قانون اساسی میگوید پس از مقام‏ رهبری‏ ، رییس‏ جمهور عالیترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور است‏ و در اصل 111 قانون اساسی صراحت دارد که هرگاه رهبر بر اثر بیماری یا حادثه دیگری موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهده‌دار خواهد بود.مگر مجلس خبرگان وظیفه ندارد صلاحیت تمام فقهای زنده و ایرانی را مورد ارزیابی قرار دهد؟ چرا این فقیه زنده و ایرانی امام زمان (عج) نباشد ؟ چون غایب است؟! مگر در قانون اساسی ذکر نشده اگر به هر دلیلی رهبری از انجام وظایف خود ناتوان بود شورای سه نفره وظایف او را انجام دهد ؟ در عصر غیبت نیز حضرت ولی عصر (عج) به دلیل غیبت از انجام وظایف رهبری معذوریت دارند اما با این حال هنوز ولایت و رهبری دارند . چرا حق رهبری ایران توسط حاکمیت به آن حضرت اعطا نمیشود تا زمینه ظهور فراهم شود ؟ به فرض هم که ظهور در این شرایط نیز واقع نشود آیا خلائی در نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت ایجاد میشود ؟ آیا همان شورای سه نفره که سه شخصیت حقوقی هستند تا ظهور نمی‌توانند وظایف رهبری را انجام دهند ؟