س. اکبری

بازی احزاب به بهانه گریز ازمسئولیت پذیری عده ای از رجال دولتی

ه راه انداختن جنجال همیشگی احزاب و گرایشات سیاسی بجای اتحاد، جهت تشویش اذهان و ایجاد آشوب، فضای تیره ای در آسمان سیاست ایران تا سال اخیر است که همچون برگ برنده ای در دست آنان شده که بر سر میز برجام نشستند تا این فرموده گوهربار حضرت امام(ره) که: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند! را در اذهان مردم جهان من

به نام یزدان پاک کوروش کبیر: خدایا کشور مرا از دروغ محفوظ بدار! تقدیم به : " همه ساده دلان هم میهن ایرانی ام که عزت نفسشان را هیچ چیزی نتوانسته از پای درآورد " . . . . . . .. . . کشور ولایتمدار ایران و مردم متمدن و صلح جوی آن در طی حوادث تاریخ، بنا به روحیه آزادگی و شرافت انسانی، بسیار دستخوش تحولات داخلی (به تحریک بیگانگان) و خارجی شده است اما هر بار باصلابت تر قدعلم نمود چون روحیه نیک مداری، ایثار، ولایتمداری و انتظار راز پیروزی اقلیتی در برابر اکثریت است. جنگ تحمیلی سندی برافتخار سرزمین پارس است که یک تنه در برابر دنیا ایستاد ودفاع کرد؛ پس از آنکه دشمنان دیدند با چه قوم باصلابتی درافتاده اند فشارها و تهدیداتشان را دو صدچندان نمودند و با هر بهانه ای سعی در اضمحلال نظام و تضعیف و تجزیه درون فردی مردم نمایند. تحریمهای سنگین جهانی بر کشوری که از درون و برون آماج فتنه گری دشمنان بود ملت را سرسخت تر درجهت پیشبرد اهداف نظام ترغیب نمود. ایجا و راه اندازی فرق مختلف انحرافی از جمله داعش با پول نفت عربستان و تجهیز آمریکا و همدستانش خدعه ای دیگر بود تا منطقه را برای ایران ناامن نماید و به خیال خام خود درآب گل آلود اهدافشان راصیدکنند اما با رهبری خردمندانه و فرزانه عزیز و تبعیت مردم از ایشان، نه تنها دست ایران آلوده به نقشه شوم آنان نشدبلکه دودی شد که در چشم خود آنان رفت. به شهادت رساندن سرمایه های گرانقدر علمی ایران ضربات دیگری بود برای از پا درآوردن نظام و متوقف شدن کشور در مسیر پیشرفت؛ اما از آنجا که باشهیدکردن یک احمدی روشن، 3000 احمدی روشن دیگر قامت بلند نمود فهمیدند که ایران و ایرانی همانند بوته ای است که اگر یک سر آنرا قطع کنند، از سه جهت شاخه میگستراند! اینجا بود که به این نتیجه رسیدند برای رسیدن به اهداف شیطانیشان باید روحیه ملت را ضعیف و باور و اعتقاد آنان را سست و مشبه کنند تا از فرهنگ خود منفصل و مستاصل گردند و دیگر چیز دستآویزی برای بقا نداشته باشند. ایجاد شبکه های ماهواره ای، ترویج فرهنگ پوچ و مبتذل غربی، سرازیرنمودن مشروبات و موادمخدر در بین جوانان، تحریف افکار مردم نسبت به مذهب تشیع و... و نهایتا موهوم خواندن اصل وجودی حضرت ولی عصر(عج) حاصل آن ایده عربی_آمریکایی_اسرائیلی است که گفتند: اگر میخواهید به ایران تسلط یابید باید سه خصلت را از ملت آن گرفت 1. روحیه شهادت طلبی 2. ولایتمداری و 3. انتظار. حربه فشار اقتصادی و ایجاد روحیه اشرافیگری طریقی مطمئن برای تطمیع افراد جهت همراهی آنان با خواست یک رهبر است خصوصا اگر این ایده بر مسئولین دست اندر کار یک حکومت عملی و اجراشود میتواند نتایج رضایت بخشی برای کارگردانان آن فراهم کند و سلسله وار سایر ارکان کشور را تحت الشعاع خود درآورد. مجلس شورا موتور محرکه هرکشوری می باشد که میتواند ابزار قدرتمندی برای پیاده سازی ایدئولوژیهای افراطی گردد که در حالت عادی هیچ ارزش و جایگاهی در جامعه ندارد. با ورود عده ای فریب خورده غربزده در خرداد 76 عملا سمت و سوی ایران به آینده ای نامشخص و پرتنش کشیده شد. گرایش به سمت آزادیهای همه جانبه و تعریف نشده ای که منجربه بی بندوباری و اختلال در جامعه بصورت مقطعی شد؛ سوق بیشتر جوانان بسمت افکار مخرب غربی، بیگانگی با تفکرات ناب اسلامی و ایجاد شکاف طبقاتی اقتصادی_نسلی_ایدئولوژیکی و اعتقادی در بین افراد جامعه مجال عرض اندام به دشمنان دیرینه نظام در برابر مسائل داخلی کشور و دیگر تبعات مخربی که برپیکره ملت وارد شد رهآورد لبخندزدن بر چهره دشمن بود تا زمانیکه در فتنه 88 پرده از عمق ماجرا برداشته شد. در این بین بیشترین ضربه را مردم فهیم و مومن ایران متحمل شدند اما طبق همیشه با تاسی از بیانات رهبر فرزانه و هوشیار توانستند توطئه دشمنان خارجی که به دست خودفروختگان داخلی شعله ور شده بود، خنثی و خاموش سازند. به راه انداختن جنجال همیشگی احزاب و گرایشات سیاسی بجای اتحاد، جهت تشویش اذهان و ایجاد آشوب، فضای تیره ای در آسمان سیاست ایران تا سال اخیر است که همچون برگ برنده ای در دست آنان شده که بر سر میز برجام نشستند تا این فرموده گوهربار حضرت امام(ره) که: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند! را در اذهان مردم جهان منقضی و زیر سوال ببرند. باید پذیرفت که بیگانگان موفق شدند با جنجالات اخیر سر مسئولین را گرم کنند تا رفته رفته از مطالبات مردم غافل شوند. فرزندان ناخلف این آب و خاک که با ضعف انگاری، پشت به وعده های دروغین دشمنانی گرم کردند که پدر پیر و فرهیخته آنان به کرات اعلام آگاه باش! فرمودند. گذر زمان هرچند اندک، بدعهدی طرف مذاکره را اثبات نمود اما آنچه که از دست رفت، رفت. غرور و وجهه بین المللی ایران در برابر حکومتهای ظالم به بهانه دفاع هسته ای! پس از 39 سال ترک خورد و افسوس که هنوز هم به جای تکیه بر نیروی داخلی و تبعیت از رهنمودهای خردمندانه رهبری، امید حمایت از ییگانگان را در سر می پرورانند. انتخابات اسفند 94 باید عرصه ای برای جلوه بلوغ سیاسی و فکری مسئولین نظام- پس از آنهمه بدعهدی هایی که از دشمنان دیدند و آنهمه تذکر و روشنگری های عالمانه رهبر معظم الشان- می شد اما متاسفانه گویی این آرتروز فکری که همچون سرطان در رگ و پی ارکان مملکت نفوذ کرده است بار دیگر کشور را دستخوش تحولات سیاسی درونی نمود و طبق معمول قربانیان واقعی و همیشگی این زدوبندها مردم شریف و صبوری هستند که کمر زیر بار مشکلات خارجی و داخلی خورد میکنند. " لیست امید " سناریوی جدیدی شد برای سلاخی شیرهایی که برگزیده واقعی ملت بودند. چه آنانکه حتی صلاحیت علمی، گفتاری، وحتی اخلاقی! برای نشستن روی کرسی دفاع از حقوق مظلومین را نداشتند، پیروز این بازی شدند در مقام وجدان و اخلاق معترف به این بی عدالتی آشکار هستند و چه خرد جمعی نسلی فرهیخته که خوب به عاقبت شوم این بازیها واقفند. آنچه برای پیروان علم سبز مهم است تنها پیروزی در رقابت عرصه انتخابات بود تا با به دست آوردن شاه کلیدهای تسلط بر شاهرگهای نظام، مجری پروژه های اجانب خودکامه خارجی گردند. در این بازی مهم نیست که اگر حتی فتنه ای دیگر برپا گردد و خون هزاران بیگناه ریخته شود؛ مهم نیست که اگر کشور دچار اغتشاش و هرج ومرج گردد و در پی آن امنیت داخلی و خارجی به زیر خط استاندارد برسد؛ مهم نیست که اگر به تبعیت آتش فتنه ای که برمی خیزد اقتصاد مملکت را فلج کند، آنچه که رسالت سران فتنه دیکته کرده اند فقط برد_برد است! آنهم به هر قیمتی. در این بین طیف دیگری از مطالبان جایگاه دفاع حقوق مدنی ملت بودند که بیشتر از سایر احزاب مخاطره انگیز بودند که باید به هر جدیتی مانع ورود این افراد به عرصه انتحابات می شدند؛ اما چرا!؟ چون این قسم از افراد به پشتوانه اخلاص، وجدان و ولایتمداری پای در عرصه انتخابات گذاردند تا با خدای خود اتمام حجت کنند که بار سنگین امانت مردم را به درستی به سرمنزل برسانند. کسانی بودند که مردم به حق خواهان ورود آنان به عرصه انتخابات بودند چون آنان در سالهای متمادی صداقت خود را اثبات کرده و شایسته ترین به امر اعاده مطالبات شهروندی مردم بودند. بدون شک اینان رقبایسرسخت تندروهای افراطی بودند که اگر به عرصه ورود می کردند به پشتوانه مستحیم ولایت و ملت تبدیل به اسوه هایی همچون رجایی می شدند که در ذهن تاریخ برای همیشه میدرخشیدند بنابراین برای ممانعت از تحقق چنین پیشآمدی با سلاح خدعه و افترا پیش رفتند. عناصر خودی را در شورای نگهبان گماردند تا غربالگری این به اصطلاح ماراتن را به نفع خود انجام دهند و نتیجه این شد که اگر هر که بیشتر معاند بود هرگز از غربال شورای نگهبان نگذرد اما هر که متمایلتر به جناح سبز بود با پرداخت وجه عوارضی! شایستگی جواز ورود به عرصه را پیدا کند. موج سوال و تردیدی که از نحوه تشکیل مجلس دهم در ذهن جستجوگر مردم به وجود آمد، ثمره تلاشهای بی اندازه و صرف هزینه های هنگفت اشخاص مسخ شده ای است که اگر دغدغه اصلی آنها مردم و مسائلشان بود همان هزینه ها را صرف مردم میکردند تا دیگر کسی زیر خط متوسط فقر نمی ماند. بنابراین آنچه که ما در انتخابات مجلس دهم نیز شاهد بودیم، رقابت بین بد و بدترینی شد که مردم را در دوراهی قرار داد تا با گزینشی به اکراه، رفع تکلیف نمایند. از یک سو در پی بیانات پیشوای مسلمین رهبر عظیم الشان که موکدا حضور در انتخابات را وظیفه بیان فرمودند و از سویی دیگر عرق میهن پرستی، دشمن ستیزی و عزت نفس مردم سرافراز کشور منجر به حماسه آفرینی شد تا پای صندوقهای صوری رای خالی از جمعیت نباشد. موج تبلیغاتی و تخریبی که هردو جناح خصوصا جناح سبز، علیه یکدیگر به راه انداختند اعتبار اخلاقی انتخابات را تا حد زیادی پائین آورد. زمینه بسیار مناسب بود تا در آن اختناق و مسمومیت فضای تبلیغاتی، جهت براندازی اشخاص و غرض ورزیهای کهنه و حتی به ملعبه گرفتن حیثیت افراد، دستآویزی مثمر ثمر باشد. زدوبندهای مالی کلان جهت خرید آراء، رونق ستادهای تبلیغاتی با صرف هزینه های میلیاردی و توسل به انواع دسیسه ها جهت جذب مردم از جمله پخش انواع منکرات و محرمات یا خرید ساعتی اشخاص!، تهمت و افترا زدن علیه دیگر رقبا در فضای مجازی، بازی با شعور مردم و سوءاستفاده از مشکلات ریشه ای آنان در قالب دادن وعده های آرمانی، تقلبهای آراء در پای صندوقهای رایو ... همه نشان از عدم صحت اعتبار اخلاقی انتخابات دارد. حزب اصلاح گرا در زمانی توانست موفق شود که تمام شرایط داخلی و خارجی به نفع آنان بود چون با نسبت دادن عده زیادی از احزاب اصولگرا و ولایتمدار به سران فتنه و زمین زدن آنها، حس مذهبیت مردم را تحریک نمودند تا نسبت به رقبای خود دیدگاه مردم را بدبین کنند. از سویی دیگر شکاف طبقاتی عمیقی که بین اقشار جامعه از نظر ثروت، درآمد و امکانات طی سالهای اخیر ملموستر شده بود، مردم به نوعی احساس نیاز اورژانسی به تغییر و تحولات بنیادی داشتند تا آنان را نه تنها از مقام اولی افسردگی در دنیا پائین بیاورد بلکه با تعدیل سرمایه های کشوری در مناطق مختلف، بیکاری و فقر تا حدودی تحت کنترل قرار گیرد. مردم دلخسته، نیازمند شنیدن سخنانی آرامبخش بودند تا اقلا امیدی پیدا کنند که شرایط را میتوان تغییر داد و "لیست امید" همان ناجیان مردم معرفی شدند که قرار است بیایند و کشور را در اثر نتیجه پس جام! از انزوا، فقر و نابرابری درآورد. بیگانه پرستی این حزب نه تنها لطمه به غرور ملی زد بلکه هیچگونه تغییری در شرایط کنونی پیش نیاورد. نتیجه برجام همان شد که طرف مذاکره خواست و ایران همچنان در حال دست وپا زدن برای اعاده حق خود می باشد. غفلت از اصل صورت مسئله، نتوانست مشکلی حل کند و آنهم مردم و دغدغه های آنهاست که به فرموده حضرت امام(ره) ولی نعمتان مسئولینند. مردم با تمام وجود تا مغز استخوان معزل بیکاری حجم عظیم فرزندان تحصیلکرده خود را حس میکنند؛ تورم بالایی که در یک کشور غنی اما باضعف مدیریت، سبد کالای ارتزاق مردم را هرزگاهی کوچکتر میکند تا جایی که هستند کسانی که تنها آب باریکه زندگی آنها، مبلغ ناچیز یارانهاست که آنهم با اضطراب اینکه مبادا قطع شود هر ماه انگیزه معاش آنها شده است؛ افزایش میانگین سن ازدواج جوانان به علت مسائل عدیده مسکن، وام و اشتغال امروزه مثل روز بر سیاستمداران ایران آشکار است اما تا جائی که خود آنان وامهایی کلان و میلیاردی با بهره بسیار ناچیز دریافت میکنند دیگر نوبت به قشر درجه سه به پائین جامعه نمی رسد. نیل نمودار توزیع سنی افراد به سمت پیری نیز یکی دیگر از تبعات اقتصادی جامعه می باشد که برای مسئولین زنگ خطر جدی تلقی میگردد. گرایش جوانان به سمت قاچاق، موادمخدر، فحشا، دین گریزی، خودکشی، دزدی و ... در جامعه امروز ایران پدیده ای غریب ذهن نیست که در اثر بی کفایتی و لاقیدی مسئولین و دولتمردان به وجود آمده است. ای کاش به جای نشستن های بی فایده طولانی مدت پشت میز مذاکره با آمریکا، دولت با اتکا به توان داخلی و اعتماد به مردم، از سرمایه های موجود بهره میگرفتند تا غرور ملی دوچندان میشد و دیدگاه مردم نیز نسبت به مسئولین، متقابلا اعتماد و خوشبینی می شد. طرح مسائلی همچون فلسطین و سوریه و ... ، ایده تغییر پایتخت و حذف صفر از واحد پول رایج، تشکیل سلسله دادگاهی صوری مفسدین مالی و نهایتا آزادی آنها و ... همه صرفا جهت تشنج فضای سیاسی کشور بود تا ذهن مردم درگیر مسائل حاشیه ای شود و فرصتی جهت پاسخگویی به مردم پیش نیاید. در واقع هر کجا احساس کردند که احتمال کشیده شدن به زیر ذره بین ملت هست، با ساختن راهی ولو کلاه شرعی ساختن، از دادن جواب گریختند. خانه های مهری که قرار شد سقف سر جمعیتی بی خانمان باشد، یا با ساخت و سازی نامرغوب و فاقد استاندارد تحویل اقشار مردم شد یا مساکن درجه یک آنها توسط مسئولین خریده و بلااستفاده به عنوان سرنایه خوابیده شد در حالیکه جمعیتی حدود ده میلیون نفر حاشیه نشین کلانشهر تهران در بیغوله ها هستند که با پسماند سفره های رنگین قشر مرفه تغذیه میکنند. پول و طلاهای مصادر شده ای که از ایران در خارج به چرخه اقتصاد کشور بازگشت دریغا نتوانست چرخ حتی یکی از کارخانه های ورشکست شده داخلی را بچرخاند چون هیچ نگاه پرسشگری نبود که سیر برگرداندن آنها را به چرخه اقتصاد ملی رصد کند. فراتر از مسائل فوق الذکر بایست بصورت مجزا به جایگاه قشر زنان در جامعه پرداخت. قریب 49% کمی بیشتر از جمعیت کشور ایران را بانوان تشکیل میدهند که با طیف وسیعی از سنین، مشاغل و تحصیلات گوناگون سهم ناچیزی در جانعه را دارا هستند. آنچه آمار نشان میدهد خوشبختانه این قشر جزو باسوادان جامعه می باشند چنانچه در مقاطع مختلف پذیرش و فارغ التحصیلی دانشگاهها ورودی و خروجی بیشتری را نسبت به آقایان تشکیل میدهند اما سهم حضور ناچیزی در عرصه جامعه دارند و این شاید ناشی از منقضی شدن قوانین حمایتی کشور از قشر زنان چه در زمینه پذیرش در فرصتهای شغلی چه در میزان دریافت حقوق و مزایا است. بانوان ایرانی به لحاظ جنسیت شانس کمتری در فرصتهای استخدامی دارند و اگر هم در ذمه استخدام باشند اولین گزینه ها جهت تعدیل نیرو می باشند. سهم نوع مجرد بانوان هم از حقوق شهروندی به مراتب کمتر از دیگران است و متاسفانه این طبقه از لحاظ آسیب پذیری، بسیار منعطفند و قوانین حمایتی مختص این قشر نیز ضعیف است. . . . مجلس ایران جای این انتقاد دارد که به جای شایسته سالاری، حزب گرایی است. یک لایحه می تواند اساس و ارکان یک کشور را متحول نماید و اگر نمایندگان مجلسی که قرار است مصوب آن لایحه باسند اگر حافظ اعتماد مردم نباشند و چشم امید به اغیار بدوزند مملکتی را میتواند به سراشیبی اغتشاش بکشاند جایی که حضرت امام ره فرمود: هرکجا دیدید بیگانگان از شما تعریف میکنند احساس خطر کنید! و روحانی اولین رئیس جمهوری بود که صدراعظم آلمان پیروزی او را به شایستگی تعبیر و تبریک گفت! و کمی عقبتر، دولت خاتمی اولین دولتی بود که با شعار "آزادی" توانست حمایت بیگانگان و معاندان ایرانی خارج از کشور را جلب نماید. اینها نقاط تاریک یک دولت است که می تواند در اثر تشکیل بیس بیمارگونه، به وجود آمده باشد یا عناصر مخربی در اتاق فکر آن ایده پرداز باشند. باهمه اقوال از عمر مجلس دهم چندیست میگذرد و ملت پاک و شریف ایران همچنان آینده ای روشن را امید دارند. سران مملکت می دانند که طینت پاک ایرانی و شکوه و اقتدار ولایتمداری آنان باعث شده که به پیرویاز رهبر حکیم، همه کمبودها و کوتاهی های دولتها و مسئولین را بزرگ منشانه درگذرند و با فشارهای داخلی و خارجی کنار بیایند والا استحقاق چنین مردم نجیب و صبوری حتی فراتر از شعارهای آرمانی آنانی است که وعده دادند و عملی نشد. دولت باید بداند تا قدرت عظیم رهبر و ملت و در کنار آن، سپاه تمام قد ایستاده اند نباید ذره ای از خواست نظام کوتاه بیایند و حق خود را از دندان آمریکای گرگ بگیرند. اعتبار هر دولتی، حمایت مردمی است پس باید به پاس قدردانی از ولینعمتان خود جهت پیشرفت همه جانبه کشور فقط متکی به نیروهای داخلی گردند و هراسی از تهدیدات خارجی نداشته باشند. آنچه می تواند یک ملت را از پا درآورد احساس بیهودگی است نه سلاح های کشنده دشمنان.